به گزارش تحریریه، دریای سرخ و محیط امنیتی آن از جمله راهبردی ترین مناطق جهان محسوب می شود که نقش بسزایی در اقتصاد جهانی دارد . دریای سرخ، تنگه باب المندب را به کانال سوئز پیوند می دهد، حدود ۱۰ درصد از کل تجارت جهانی و ۳۰ درصد از کل حمل و نقل کانتینری دریایی جهان از این مسیر عبور میکند.
خبرگزاری ایرنا نوشت، در ۲۵ سال اخیر، ظرفیت کشتیهای باربری کانتینری، چهار برابر شده و دشوار نیست که بگوییم امنیت کشتیرانی در این منطقه برای اقتصاد اروپا و جهان تا چه میزان از اهمیت برخوردار است.
در این چارچوب اخلال در مسیر کشتیرانی بدین معنا خواهد بود که کشتیهای باری به جای مسیر بسیار کوتاهتر کنونی دریای سرخ- کانال سوئز- دریای مدیترانه باید کل قاره آفریقا را در زمانی نزدیک به دو هفته دور بزنند تا خود را به دریای مدیترانه برسانند؛ اتفاقی که میتواند اقتصاد جهانی را در معرض تکانه های شدیدی قرار دهد.
دریای سرخ و تنگه باب المندب به لحاظ راهبردی و ژئوپلیتیکی از دو بخش تشکیل شده که در بخش نخست، سرزمین های اشغالی (اسرائیل)، مصر، اردن و عربستان در همسایگی هم قرار دارند و در سوی دیگر، از کشورهای سودان، اریتره، جیبوتی و یمن تشکیل یافته است. همچنین، جیبوتی به عنوان عضو کوچکی از کشورهای حوزه «شاخ آفریقا» از تحولات این منطقه متاثر است. اما همزمان با افزایش اهمیت راهبردی منطقه دریای سرخ برای اقتصادی جهانی، تحولات جدید ژئوپولیتیکی خاورمیانه و کنش های پسینی آن بار دیگر باعث شد تا دریای سرخ و تنگه باب المندب در نقطه توجه و تمرکز رسانه ها و مراکز جهانی قرار گیرد.
عملیات طوفان الاقصی در 15 مهر و سپس جنگ غزه باعث شده تا کنش های تقابلی راهبردی علیه رژیم صهیونیستی افزایش یابد چرا که بسیاری از کشورها اقدامات رژیم صهیونیستی در جنگ غزه را خارج از یک واکنش طبیعی تفسیر می کنند.
یمن یکی از کشورهایی است که به دلیل موقعیت ژئوپلیتیکی از ظرفیت و توانایی ضربه نخست علیه منافع اسرائیل برخوردار است. با تداوم جنگ غزه، گروه انصارالله در یمن با استفاده از موقعیت راهبردی این کشور توانست کشتی های حمل بار اسرائیلی یا حمل کننده بار برای رژیم صهیونیستی را مورد هدف قرار دهد.
شکل گیری منازعات در دریای سرخ و تنگه باب المندب اغلب به یک کشور یا منطقه خلاصه نمیشود چراکه تجربه درگیری ها در دریای سرخ نشان داده که حتی شکل گیری منازعات محدود نیز می تواند به شکل بندی مداخلات فرامنطقه ای بیانجامد.
اکنون وضعیت در دریای سرخ به شکلی است که این منطقه عملا شبیه به چند نقطه راهبردی دیگر زمین مانند دریای جنوبی چین، خلیج فارس و دریای مدیترانه، به یکی از شلوِغترین مناطق دریایی جهان از نظر حضور نظامی کشورهای مختلف تبدیل شود. وضعیت شکننده این منطقه باعث می شود که هرگونه مداخله فرامنطقه ای به یک مناقشه فراگیر یا جنگ محدود تبدیل شود.
ایالات متحده آمریکا تلاش می کند تا ازطریق ایجاد ائتلاف دریایی با کشورهایی همچون بریتانیا، ایتالیا، فرانسه، اسپانیا، دانمارک، یونان، هلند، نروژ، بحرین و استرالیا، نظم غربی را در این منطقه شکل دهد اما اساسا برای منطقه ای با وضعیت ژلاتینی بکارگیری ابزارهای نظامی و قدرت محور همچون آتش زنه در انبار باروت است و می تواند فرایندهای ثبات زا و نظم برافکن را تشدید کند.
شکل گیری ائتلاف آمریکایی با عنوان «نگهبان آسایش» در راستای حمایت از اسرائیل و تداوم جنگ در نوار غزه می تواند به سرریز منازعات و درگیری به دیگر مناطق مستد منازعه کشیده شود هرچند بسیاری از طرف های درگیر تلاش می کنند تا با جنگ محدود اما فزاینده منازعه را در یک محدوده و گستره مشخصی حفظ کنند تنش فزاینده را می توان بخشی از تقابل راهبردی در منطقه ای راهبردی تفسیر کرد. با شکل گیری روندهای تقابل راهبردی می توان انتظار افزایش مرحله ای تنش را در حوزه دریای سرخ داشت، هرچند که دیپلماسی هنوز کارکرد خود را دارد.
پایان سخن اینکه، با آغاز تنش در دریای سرخ افزون بر اینکه تعادل راهبردی این حوزه اقتصادمحور جهان برهم خورده همچنین این رخداد اثری فوری براقتصاد جهان دارد. ناامنی تنگه بابالمندب موجب تلاطم بازار و افزایش قیمت نفت میشود. این تنگه یکی از سه آبراه مهم جهان است که اهمیت زیادی در ترانزیت کالا از شرق به غرب و بالعکس دارد. با آغاز جنگ غزه و ورود طرف ثالث به فرایندهای تقابلی آن و ایجاد ائتلاف های موقت دریایی کنش واکنش های نطامی در این حوزه مهم راهبردی آغاز گردید. با تداوم و تصاعد بحران و جنگ در غزه، به همان نسبت تقابل در دریای سرخ شکل راهبردی به خود گرفت. اما آنچه می تواند این منطقه را به سمت ثبات راهنمایی کند، کاهش مداخلات و وزن راهبردی قرت های فرامنطقه ای و کاهش وزن الزامات ژئوپلیتیکی دیگر نقاط خاورمیانه خواهد بود.
پایان/
نظر شما